ماهان احمدی حیدریماهان احمدی حیدری، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

ثبت بهترین لحظات زندگی پسرم

شب یلدا

سلام عزیز مادر امروز آخرین روز پاییزه ، بهتر بگم  امشب، شب یلداست و قرار شده به مناسبت شب یلدا همه خانه ما باشند برای همین تو فکر تهیه بساط مهمانی شب یلدا هستیم .من و باباجون  محمد ، برای شام پیتزا و خاله سوده نیز کیک شب یلدا را درست کرده و یه سفره کوچولو شب یلدای  نیز پهن کردیم  . قرار شده  امشب تا دیر وقت بیدار بمونیم و خوش باشیم .امشب بعداز خوردن شام بابا محمد خبر اومدن تو را به آقا جون قاسم و عمو حبیب داد و اونا را سوپرایز کرد . آقاجون و بابا محمد به رسم هرسال حافظ خواندند وبابا محمد با صدای قشنگش برامون آواز خوند و تا دیروقت بیدار بودیم .یه شب بیادموندنی قشنگی داشتیم بخصوص از ا...
30 آذر 1396

شکرگزاری

پروردگارا ! به کدامین ثواب مرا لایق زیباترین احساس، بزرگترین نعمت و باشکوه ترین لحظات دانستی. خداوندا بگذار در این احساس زیبا بمانم ، بگذار شاهد تولد دوباره خویش باشم. بگذار آرام باشم ، به کدامین ثواب مرا اینگونه عاشق کردی. فاش میگویم این حس را تا کنون لمس نکرده بودم، اینگونه عاشقی کردن را خودت به من آموختی . احساس خودت به تمام بنده هایت. آری حس مادری ام را میگویم . مادر شدن ، عبوراز سخت ترین امتحان توست پس به من توان و قدرتی اعطائ فرما تا از این امتحان الهی سربلند بیرون آیم. کمکم کن تا درادامه مسیر نزد  تو و هم نزد زیباترین هدیه ای که به من بخشیدی، سربلند...
29 آذر 1396

یک حس خوب

سلام کنجد مادر، امروز بیست ونهم آذر سال نود وشش، یک روز پرهیجان و خاطره انگیز برای من و بابا جون محمد بود، عصر من ، بابا ، خاله سوده و راحله برای گرفتن جواب آزمایش بارداری رفتیم ، بابا محمد با خوشحالی جواب مثبت بارداری را آورد و گفت الان دیگه بابا شدم ، خدا به ما یه فرشته کوچولوی ناز داد. من و بابا محمد از اینکه خدا به ما یکبار دیگه لطف کرده بود و تو را تو دل مامانی جا داده بود خوشحال بودیم. وای نفسم ، بعد از اینکه خاله سوده و راحله فهمیدند که دارند خاله می شوند چنان ذوق کردند که توی ماشین شروع کردند به جیغ و هورا کشیدند .سپس بابا محمد همگی را به صرف خوردن آب هویج بستنی دعوت کرد . به مامان ج...
29 آذر 1396
1